غنی سازی فرصتی برای ادغام طیفی از تجربیات یادگیری سطح پیشرفته و مهارت های تفکر در تمام زمینه های درسی است. دانشآموزان تیزهوش بالاترین پتانسیل را برای یادگیری در سطح پیشرفته، حل خلاقانه مسائل و پیگیری کار سختگیرانه و ارزشمند دارند. بنابراین، غنی سازی باید فراتر از این باشد که دانش آموزان صرفاً اطلاعات کسب کنند. غنی سازی برای دانش آموزان تیزهوش و با پتانسیل بالا باید شامل استراتژی هایی برای افزایش تلاش، لذت و عملکرد دانش آموزان باشد.
در طول سه دهه گذشته، نظریههای غنیسازی بسیاری در زمینه آموزش تیزهوشان ارائه شدهاند. یکی از اولین ها، مدل سه گانه غنی سازی رنزولی بود،کهتوسط جوزف رنزولی در سال 1977 توسعه یافت. به گفته رنزولی، مدارس می توانند و باید مکانی برای شکوفایی استعدادهای دانش آموزان باشند. او معتقد است که حوزه آموزش تیزهوشان یک آزمایشگاه واقعی برای بسیاری از نوآوری های غنی سازی بوده است که متعاقباً به ستون اصلی سیستم آموزشی تبدیل خواهد شد.
نظریههای غنیسازی مربوط به آموزش تیزهوشان عموماً به دو دسته تقسیم میشوند، در گروه اول تجارب غنیسازی حول محور علایق و استعدادهای کودکان ساخته میشود، ولی در نظریههای گروه دوم غنیسازی بر اساس آنچه معلمان و سایر متخصصان در مورد محتوا و برنامه درسی مناسب تعیین میکنند صورت می گیرد.
در اینجا هدف این است که ابتدا نظریهپردازان اصلی غنیسازی تشریح شوند و سپس عناصر مشترک نظریههای غنیسازی برای آموزش تیزهوشان مورد بحث قرار گیرد.
نظریه پردازان غنی سازی
رنزولی مدل سه گانه غنی سازی را توسعه داد و متعاقباً مدل غنی سازی در سطح مدرسه (SEM) را با همکاری سالی ریس توسعه داد. در SEM، نقش دانشآموز از یادگیرنده درس به پرسشگر دست اول تبدیل میشود که به طور کامل درگیر شادیها و ناامیدیهای بهرهوری خلاقانه است. SEM دارای سه جزء برای ارائه خدمات به دانش آموزان است: مجموعه استعدادهای کل، اصلاح و متمایزسازی برنامه درسی، و غنی سازی. این سه سرویس در سراسر برنامه درسی معمولی، تداوم خدمات، و مجموعه ای از خوشه های غنی سازی ارائه می شوند. هنگامی که دانش آموزان برای مجموعه استعدادها شناسایی شدند، واجد شرایط دریافت این خدمات هستند. ابتدا، ارزیابیهای علاقه و سبک یادگیری دانشآموزان تیزهوش، در توسعه مجموعه نمونه کار کل استعداد برای هر دانشآموز اجرا میشود. دوم، فشرده سازی برنامه درسی و سایر اشکال اصلاح برای همه دانش آموزان واجد شرایط که برنامه درسی باید برای آنها تنظیم شود، انجام می شود. این حذف یا سادهسازی برنامه درسی دانشآموزان بالاتر از حد متوسط را قادر میسازد تا از تکرار کارهایی که قبلاً تسلط یافتهاند اجتناب کنند و تسلط را تضمین میکند و در عین حال زمان برای فعالیتهای چالشبرانگیزتر ایجاد میکند. سوم، مجموعه ای از فرصت های غنی سازی که حول مدل سه گانه غنی سازی سازماندهی شده اند، سه نوع تجربه غنی سازی را از طریق خوشه های غنی سازی ارائه می دهند. هر سه نوع غنی سازی به همه دانش آموزان ارائه می شود. با این حال، غنی سازی نوع سوم معمولاً برای کودکان با پتانسیل بالا و تیزهوش مناسب است. این رویکرد یک سیستم جامع غنی سازی است.
یکی دیگر از نظریه پردازان اولیه فرانک ویلیامز، مدل تعامل شناختی-عاطفی برای غنی سازی برنامه های تیزهوشان را ارائه کرد. تمرکز اصلی مدل ویلیامز بر تفکر واگرا یا خلاقیت است. این مدل دارای هشت هدف آموزشی است که چهار هدف آن شناختی (تسلط، انعطاف پذیری، اصالت و بسط) و چهار هدف عاطفی (کنجکاوی، تخیل، ریسک پذیری و پیچیدگی) است. ویلیامز بر اهمیت راهبردهای آموزشی خاص با هدف تشویق واگرایی دانش آموزان تأکید می کند و بر اهمیت به کارگیری این راهبردها در برنامه درسی معمولی تأکید می کند. ویلیامز همچنین در مورد تعامل بین یک پیوستار شناختی-عاطفی و یک زنجیره دوم همگرایی-واگرایی بحث کرد و بر تعامل بین واگرایی و توانایی شناختی و واگرایی و توانایی عاطفی تأکید کرد.
یکی دیگر از نظریه پردازان، جورج بتز، مدل یادگیرنده خودمختار با تمرکز بر غنی سازی را توسعه داد؛ که با هدف تشویق دانش آموزان تیزهوش برای به عهده گرفتن مسئولیت یادگیری مستقل خود همراه بود. بتز معتقد است که با برآورده شدن نیازهای شناختی، عاطفی و اجتماعی دانش آموزان، آنها بیشتر به سمت خود هدایت می شوند. مدل یادگیرنده خودمختار بتز بر عزت نفس، مهارت های اجتماعی، علایق دانش آموز، مطالعه عمیق و محتوای گسترده تأکید دارد. پنج بعد در مدل مبتنی بر تحقیق بتز گنجانده شده است: جهت گیری، توسعه فردی، فعالیت های غنی سازی، سمینار و مطالعه عمیق. پس از درگیر شدن در مدل، دانشآموزان تشویق میشوند تا از تفکر واگرا و همگرا در این فعالیتهای غنیسازی متنوع و گوناگون استفاده کنند، که در نهایت برای بهبود مهارتهای عاطفی و شناختی لازم برای حل مشکلات و توسعه ایدههای جدید بکار گرفته می شود.
جان فلدهاسن و پنی بریتون کولوف مدل غنی سازی ابتدایی سه مرحله ای پوردو را توسعه دادند. این مدل دارای سه حوزه توسعه مهارت است: توانایی های تفکر واگرا و همگرا، توسعه توانایی های حل مسئله خلاق و توسعه مهارت های مطالعه مستقل. هدف اصلی توسعه خلاقیت در دانش آموزان تیزهوش است، اما مهارت های دیگری مانند تحقیق و تفکر مستقل نیز در مدل گنجانده شده است. مدل غنیسازی سه مرحلهای نیز برای بهبود و حفظ خودپندارههای مثبت در دانشآموزان با استعداد و افزایش آگاهی و علاقه به «شغلهای سطح بالاتر» طراحی شده است.مطالعه مستقل موفق جزء اصلی مدل است؛ در حالت ایده آل، نتیجه اجرای این مدل با دانش آموز، هم خودشکوفایی و هم خوداثربخشی خواهد بود. سه مرحله جداگانه و متوالی یک دوره آموزشی در مورد مهارتهای تفکر، استراتژیهای تفکر پیچیده و یادگیری خودهدایتی در طول سال تحصیلی ارائه میدهند. در مدل کلاس متوسطه پوردو برای جوانان تیزهوش و با استعداد، فلدهاسن و آن رابینسون پیشنهاد میکنند که میتوان برای رفع نیازهای متنوع دانشآموزان تیزهوش، با استعداد و با توانایی بالا در سطح متوسطه تمهیداتی ایجاد کرد. این مدل برای رفع نیازهای شناختی و عاطفی فرد از طریق تسریع، غنی سازی و مشاوره مناسب طراحی شده است. فرض این مدل این است که هیچ تجربه یا برنامه آموزشی واحدی پاسخگوی تمام نیازهای دانش آموزان نخواهد بود. مدل متوسطه پوردو همچنین شامل هنرهای تجسمی و نمایشی، علم مصرف، تجارت، زبان خارجی، هنرهای صنعتی، موضوعات اصلی و تجربیات فرهنگی است زیرا دانش آموزان ممکن است استعدادهای خود را در زمینه های مختلف نشان دهند.
کارول شلیچر از کار رویکرد استعداد چندگانه کالوین تیلور به عنوان مبنایی برای مدل غنی سازی استعداد نامحدود استفاده کرد. استعدادهای نامحدود یک برنامه غنی سازی سیستماتیک و کاربرپسند برای آموزش مهارت های تفکر در کلاس های آموزشی معمولی و برنامه های استعدادهای درخشان است. این مدل مبتنی بر پژوهش، پنج استعداد «تفکر» را شناسایی میکند (تفکر مولد، تصمیمگیری، برنامهریزی، ارتباط و پیشبینی) که ممکن است در حیطه استعداد تحصیلی برای بهبود مهارتهای تفکر و آگاه کردن دانشآموزان از فرآیندهای تفکر خود به کار گرفته شود. شلیچر یک راهنمای جامع گام به گام برای پیاده سازی استعدادهای نامحدود در کلاس ایجاد کرد. مدل او موانع سنتی آموزش مهارتهای تفکر را با جزئیات چگونگی و زمان آموزش آنها و با ارائه دستورالعملهای سیستماتیک برای آموزش آنها، مانند مقدمه، تقویت، گسترش و تمرین، برطرف میکند. اگرچه شلیچر فقط برای استفاده با دانش آموزان با استعداد توسعه نیافته است، اما شلیچر مناسب بودن آن را به عنوان یک فرآیند آموزشی برای آن دسته از دانش آموزانی که در تحقیقات نوع سوم رنزولی درگیر هستند، تشخیص می دهد.
دونالد ترفینگر مدل برنامه ریزی فردی (IPPM) را توسعه داد، که مشابه سه گانه غنی سازی رنزولی و ریس و SEM است. هدف ترفینگر از IPPM ترویج یادگیری مؤثر و مستقل بر اساس نقاط قوت و استعدادهای دانش آموز است. او چهار مؤلفه را برای توسعه یادگیری مستقل مؤثر شناسایی می کند: ویژگی ها و شناسایی، توسعه فرآیند، محتوا، و مدیریت/محیط. ترفینگر معتقد است که دانشآموزان نیاز به توسعه مهارتهای فرآیندی در سطوح مختلف دارند و باید به برنامههایی دسترسی داشته باشند که کسب محتوای پیشرفته را در فضایی تشویق میکند که یادگیری مستقل اثربخش را تقویت میکند. ترفینگر بر اهمیت در دسترس قرار دادن فعالیتهای غنیسازی برای همه دانشآموزان تأکید میکند، نه فقط آنهایی که با استعداد شناخته میشوند. از جمله خدماتی که دانش آموز را می توان با آنها مطابقت داد عبارتند از: آموزش اولیه فردی (تنظیم محتوا، نرخ، سرعت و سطح برنامه درسی)، فشرده سازی و کارآموزی شاگردی، تجارب غنی سازی مناسب، آموزش سیستماتیک در روش های توسعه یادگیری خودهدایتی، راهنمایی فردی و اجتماعی، و قرار گرفتن در معرض فرصت های شغلی. ترفینگر معتقد است که مسئولیتهای ارائه خدمات مناسب برای این دانشآموزان باید بین بزرگسالان مختلف از جمله معلم کلاس، متخصص غنیسازی، والدین و اعضای جامعه تقسیم شود. او بر این باور است که همکاری بین همه این افراد برای رفع نیازهای دانش آموزان با سبک ها، علایق و توانایی های منحصر به فرد یادگیری ضروری است.
ساندرا کاپلان یک مدل برنامه درسی شامل غنی سازی ایجاد کرد که بر سه جزء اصلی متمایزکننده برنامه درسی متمرکز است: محتوا، فرآیند و محصول. رویکرد او بر هدف شناخت ویژگیهای تیزهوشان و سپس ارائه تقویتها و بسط برنامههای درسی برای برآوردن نیازهای آن ویژگیها متمرکز است. کاپلان فرآیندهای مختلفی را برای ساختن برنامه های درسی متمایز برای تیزهوشان تعریف می کند؛ از جمله روش هایی برای تعیین عناصر اساسی یک واحد و همچنین فرمت ارائه آن. کاپلان بر اهمیت ایجاد واحدهای برنامه درسی حول موضوعات مهم و باز به جای موضوعات با جزئیات فرعی مختلف که دانشآموزان بخواهند در آن جستجو کنند، تأکید کرد. سیستم قابل دسترس و عملی او برای سازماندهی و گسترش برنامه درسی شامل تمرکز واحدها بر موضوعات گسترده ای مانند قدرت، و سپس کاوش در موضوعات مختلف به ظاهر نامرتبط و ترکیب آنها با موضوع اصلی است. این سیستم بر مهارت های تحقیق و تفکر انتقادی و همچنین مهارت های اساسی تاکید دارد.
جویس ون تاسل-باسکا کار گسترده ای را در زمینه توسعه واحدهای برنامه درسی برای غنی سازی برنامه درسی برای دانش آموزان تیزهوش به پایان رسانده است. کار او برای گسترش مفاهیم پایه درسی با واحدهایی طراحی شده است که محتوا و فرآیندهای پیشرفته را ادغام می کند. او همچنین واحدهای نمونه را برای این رویکرد برنامه درسی در سراسر حوزه های محتوا ایجاد کرد. او در جدیدترین کار خود، یک مدل برنامه درسی یکپارچه برای استعدادهای درخشان با بعد تسلط بر محتوا، بعد تحقیق فرآیند/محصول، و بعد مفهومی معرفتشناختی ایجاد کرد.
اخیراً رنزولی، لپین، و هیز مدل منوی چندگانه را توسعه دادند که در آن شش راهنما یا منوی برنامه ریزی عملی برای راهنمایی معلمان در طراحی واحدهای برنامه درسی عمیق برای استفاده در کلاس ارائه شده است. این مدل با رویکردهای سنتی طراحی برنامه درسی در تأکید بیشتر بر ایجاد تعادل در محتوا و فرآیند معتبر، درگیر کردن دانشآموزان بهعنوان پرسشگر دست اول، و کاوش در ساختار و به هم پیوستگی دانش متفاوت است.
عناصر مشترک
این نمونهگیری از نظریههای غنیسازی هفت عنصر را نشان میدهد که معمولاً در نظریههای غنیسازی برای آموزش تیزهوشان یافت میشوند. اکثر این نظریه های غنی سازی مبتنی بر بهره یابی (میزان بهره ای که دانش آموزان تیزهوش بدست می آورند.)؛ ادغام محتوا، فرآیندها و محصولات پیشرفته؛ شامل موضوعات میان رشته ای گسترده؛ تقویت یادگیری مستقل و خودمختار اثربخش؛ ارائه برنامه درسی و آموزش فردی و متمایز؛ توسعه توانایی حل مسئله خلاق و خلاقیت؛ و ادغام ابزارهای حرفه ای در توسعه محصولات هستند همه نظریه پردازان غنی سازی مورد بحث، برخی یا همه این عناصر را در کار خود ادغام کرده اند.
غنی سازی برنامه درسی استعدادهای درخشان در ایران
غنی سازی برنامه درسی با آموزش های کاربردی، هسته اصلی شکوفايی و هدايت استعدادهای درخشان در ایران است. در جمع بندی یکی از پژوهش های استعدادهای درخشان (پژوهش کیفی مندرج در فصلنامه مطالعات برنامه درسی ايران) چنین آمده است:
در ايران نیز با نظر به ضرورت شکوفا نمودن استعدادهای درخشان، به عنوان ذخاير ملی و اهمیت نقش و جايگاه آنان در توسعه، تولید علم، هنر و فناوری "سند راهبردی کشور در امور نخبگان" با هدف کشف، شناسايی، جذب، هدايت و حمايت تحصیلی، تربیتی و معنوی استعدادهای برتر در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصويب شده است. همچنین تربیت مبتنی بر اصل تفاوتهای فردی و توجه به تنوع استعدادها در اسناد بالادستی مانند "برنامه درسی ملی" مورد تأکید قرار گرفته است. با اين وجود جايگاه کشور ايران نسبت به ساير کشورها در رتبه بندی گزارشهای جهانی استعداد نشان میدهد فعالیت های انجام شده برای دانش آموزان استعدادهای درخشان کافی نبوده و دارای نقص هايی است که باعث کاهش کارايی و اثربخشی آنها شده است. همچنین معلمان اين مدارس در خصوص شناخت تیزهوشان، خصوصیات روانی اين گروه از دانش آموزان و يا شیوه تدريس به اين گروه از دانش آموزان کمتر آموزش ديده اند. عدم آشنايی معلمان به برنامه های درسی خلاق، عدم وجود روشهای تدريس نوين، فضای آموزشی و تجهیزات آموزشی کمتر از میانگین معیار از جمله اشکالات مدارس تیزهوشان است و به نظر میرسد که تا رسیدن به سطح مطلوب فاصله وجود دارد. از سوی ديگر مشکلاتی از قبیل افت تحصیلی و بی انگیزه بودن يکی از چالشهای بزرگ در پرورش دانش آموزان استعدادهای درخشان است که بخش بزرگی از مشکلات موجود پیش روی اين افراد، مربوط به مشکلات تحصیلی و آموزشی است.
بر اساس نتايج، عوامل مرتبط با مبحث غنی سازی برنامه درسی مدارس استعدادهای درخشان به 9 مقوله اصلی اشاره دارد. اين شاخصه ها که در طول فرآيند پژوهش و بر اساس ديدگاه مصاحبه شوندگان حاصل شده است شامل: غنی سازی برنامه درسی (پديده محوری)، چشم انداز نوين در آموزش تیزهوشان؛ منابع و امکانات کاربردی (عوامل علّی اثرگذار)؛ آموزش مهارتهای شناختی و فراشناختی؛ برنامه درسی چندبعدی (راهبردها)، حمايت های اجتماعی، فرهنگی، محیطی و خانوادگی؛ برنامه درسی چندبعدی (عوامل زمینه ای)، ضعف در پیوند و همکاری خانواده و مدرسه (عامل مداخله گر)، موفقیت های فردی، اجتماعی، عاطفی، تحصیلی و شغلی دانش آموزان (پیامد) میباشند. برخی از یافته های پژوهشی این تحقیق چنین آمده است:
مقوله غنی سازی برنامه درسی از جامعیت بیشتری برخوردار است. غنی سازی برنامه درسی مدارس تیزهوشان شامل دو مولفه بازنگری ساختار آموزشی و تطابق برنامه با ويژگی های دانش آموزان تیزهوش است.
عوامل علّی اثرگذار در ارتقاء برنامه درسی مدارس استعدادهای درخشان شامل مولفه های چشم انداز نوین در آموزش تیزهوشان (دستورالعملهای آموزشی-هدفگذاری جديد آموزشی(، تغییر نگرش خانواده و مدرسه، و تجهیز محیط آموزشی می گردد.
راهبردهای غنی سازی برنامه درسی مدارس استعدادهای درخشان نیز شامل آموزش مهارتهای شناختی و فراشناختی (ارتقاء مهارتهای شناختی، آموزش مهارتهای زندگی، و پرروش استعداد)، برنامه درسی چندبعدی (تنوع و جذابیت در آموزش و ترويج روحیه کاوش و جستجوگری) می گردد.
پیامد های غنی سازی برنامه درسی مدارس استعدادهای درخشان نیز شامل موفقیتهای فردی، اجتماعی، عاطفی، تحصیلی و شغلی دانش آموزان (ارتقاء مهارتهای سطوح بالای شناختی و فراشناختی و رضايتمندی و سلامت روان دانش آموزان درخشان) است.
-----------------------------------------------------
تیزهوشی: با استعداد بودن (Giftedness)
نظریه هوشهای چندگانه گاردنر
یادگیری اکتشافی: کشف اصول اساسی یک حوزه و تعمیم آن
خودیاری روانشناختی: در جستجوی جهت گیری و هدف
یادگیری عمیق و پایدار هر موضوعی نیاز به خودتنظیمی دارد
سازگاری با زندگی مدرن: پارادوکس پیشرفت و فناوری
راهنمای مهارت های خواندن و مطالعه
-----------------------------------------------------
مجله اینترنتی روان تنظیم
مطالب متنوع، تحلیلی و کاربردی روانشناسی بر اساس منابع معتبر روز و یافته های پژوهشی و تجزیه و تحلیل آنها در حیطه روانشناسی تربیتی شناختی با تمرکز بر یادگیری خود تنظیم و راهبردهای یادگیری-مطالعه
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.
مجله اینترنتی روان تنظیم
ایجاد مدرسه ای امن و دلپذیر برای یادگیری - مجله روان تنظیم
مجله علمی-پژوهشی-کاربردی روان تنظیم
معلم؛ مرکز آموزش - مجله اینترنتی روان تنظیم
نقش تحقیق در کسب دانش حرفه ای معلم - مجله اینترنتی روان تنظیم
عاملیت انسانی: قلب فراشناخت - مجله اینترنتی روان تنظیم
برنامه ,سازی ,درسی ,دانش ,آموزان ,توسعه ,برنامه درسی ,دانش آموزان ,استعدادهای درخشان ,سازی برنامه ,آموزان تیزهوش ,دانش آموزان تیزهوش ,مدارس استعدادهای درخشان ,درسی مدارس استعدادهای ,فردی، اجتماعی، عاطفی،